محل تبلیغات شما



پرنیان :  قرار نیست که تو خوشت بیاد که .علف باید به دهن بزی شیرین بیاد

نازنین : نمیدونم ولی اصلا حس خوبی نسبت بهش ندارم . همش حس میکنم یه نقشه ای داره

ــ نه بابااا خانوم مارپل اونوقت از کجا به این نتیجه رسیدی ؟ باراد خیلیم خوبو دوست داشتنیه و واقعا نمیدونم که تو چه مشکلی داری .

به وضوح حس کردم جا خورد و ناراحت شد و منم به همون اندازه عین یه حیوون وفادار پشیمون شدم . زیادی تند رفته بودم

نازنین :  خاعک تو سرت منو فروختی به اون ؟

ـ- نازنین من واقعااا معذرت میخوام ازت . ببخشید واقعا نفهمیدم چی گفتم.

ــ خب حالا خودتو لوس نکن

ونیشمو شل کردم . بعدش یکمی از نامزدیو تاریخ عقد و عروسیو دعای اینکه منو بارادم بهم برسیم صحبت کردیم تا اینکه تلفن نازنین زنگ خورد .

من : کیه نازنین ؟

نازنین :////// نمیدونم ناشناسه

ــ بزن رو اسپیکر

_عه اخه ب تو چه‌ که‌ کیه‌ نخود اششش

_اههه بزار دیگه حالا انگار قراره کی بهش زنگ بزنه

ـ-الو سلام

ــ الو شما ؟

ـ-آوشم نازنین خانوم

ـ- مولوی هستم

ـ- بعله همون .

ـ- میتونم بپرسم شماره منو از کی گرفتین ؟

ـ- پاسخی ندارم که بدم .

ـ- حالا امرتون ؟؟

ـ- راستش من میخواستم که یکمی بیشتر با هم آشنا

نازنین تلفنو قطع کرد و بدبختو گذاشت تو بلک لیست !!

من : وااا نازنین چرا همچین کردی دیوونه ؟ بدبخت که منظوری نداشت . بخدا تو با این اخلاقت اخر میمونی رو دستمون

پرنیان : نیست که کم خواستگار داره صددرصد میموونه رو دستمون . ولی نازنین واقعا راست میگه رها چرا همچین کردی زشت شد

 نازنین : بدرکک بابا پسره ی اویزون رو اعصاب . حالم ازش بهم میخوره اینم ول کن نیست .

من : حالا کاش حداقل میذاشتی حرفشو بزنه بیچاره

ـ- اخییی بیچاره ! نمیخواد.همینجوریشم به اندازه کافی اویزون‌ هست

ـ- باشه هر جور راحتی . ولی نازنین چه اسم خفنی داره هاااا ! آوشش . خعلی اسمش جذابهه

ـ- ببند بابااا

ـ-:///// ولی واقعا شمارتو از کجا آورده بنظرت ؟

_ گیر دادیاااا خب من چمیدونم . عای خدا نمیدونم چرا هر کی میاد طرف ما یه جوریه

ــ ولی خداوکیلی اون پسره رایان

ــ رها یک بار دیگه اونو ببندی به من دیگه اسمتم نمیارم

ــ ببین خعلییی بی جنبه ای توو

ــ ……

واقعا چرا انقد رو این بشر حساسه ؟ خودمم نمیدونم .

پرنیان : رایان کیه ؟ رل زدییی ؟


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ویروس کرونا نوشته های یک منتقد